اگــــــرمـیـخـواهــــــی بــــــه مــــــن تـکـیــــــه کـنــــــی ,

تـکـیــــــه کــــــن ...

فـقـــــط بــــــدان کــــــه مــــــن ,

دیــــــواری تــــــرک خــــــورده ام ...!!

تـحـمـــــل تـکـیـــــه دارم

امــــــا ضــربـــــه را نـــــــه ......!



دمش گرم.....

باران را می گویم....

به شانه ام زد وگفت:

خسته شدی رفیق .....

امروز تو استراحت کن من به جایت می بارم....



آرزویم....

داشتن تو.....نه!

برگشت تو......نه!

فراموش کردنت.....آن هم نه!

آرزویم از بین رفتن این درد عجیبی است در قلبم که پایان ندارد!



آنـــكــــه دستــــش را ایـــنـقـــــــ ـدر مـحـكــــــــم گـــرفـتـــــه ای ...

دیـــــــــروز عــــاشـــق مــــن بـــــــــود

دستــــانـــت را خـستـــه نـكــن

فــــــــــــــ ـردا تــــو هــــَــــم تـنــــهــایـــ ــــــی ...!!



چه نامردانه است انسانی را دنبال خود کشیدن ، عاشق کردنش
و در اوج تنهاییش رها کردنش و گفتن اینکه :
دیگر تو را نمیخواهم . . .



رَفـتـَنـَش آشـوبـی بـود در زِنـدِگیِ مَـن !...!
نَـه صـبـح را مـیـفـَهـمَـم ...
نَـه شَـب را ...
فَـقَـط مَـعـنـیِ اِنـتِـظـار را دَرک کـَردَم !..



هیییی.... روزگاری بود تنها بودمو راحت زندگیم می کردم

و همیشه دلم می خواست عشق واقعی رو هم برای یه بار هم شده حس کنم ...

وای بر من که نمدونستم که تنها شدن سختر از تنها بودنه


سرکلاس ادبیات معلم گفت
فعل رفتن رو صرف کن...رفتم رفتی رفت...ساکت میشوم!
میخندم ولی خنده ای تلخ...!
استاد داد میزند خب بعد!؟
و من میگویم رفت رفت رفت!رفت و دلم شکت!!
غم رو دلم نشست!
رفت و شادیم بمرد...شور از دلم ببرد...!
رفت رفت رفت و من میخندم و میگویم
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است.....



گفت:اینقدر سیگار نکش میمیری. گفتم:اگه نکشم میمیرم
گفت:اگه بکشی با درد میمیری. گفتم:اگه نکشم از درد میمیرم
گفت:هوای دودی جلوی درد رو نمیگیره. گفتم: هوای صاف جلوی مرگو میگیره؟
یه کم نگاهم کرد و گفت : بکش…



کسی دستهایت را نمی گیرد
در جیبت بگذار
شاید
خاطره ای ته جیبت مانده باشد که هنوز گرم است . . .



کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره

و چشمات بارون ،

به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن”



رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام …!


*عـاشـقـانـه اِلـکـیـــــا*

عـاشـق اون لـحـظـه ایـم کـه...

کـنـار دریـا بـا صـدای امـواج بـهـم مـحـرم شـدیـم

و مـن بـرای اولـیـن بـار عـمـیـق تـو چـشـات که یه دنـیـا بـود بـرام نـگـاه کـردم

و تـو مـحـکـم بـغـلـم کـردی و گـفـتـی :دیـگـه بـرای هـمـیـشـه مـال هـم شـدیـم

لایـک =چـشـات بـه انـدازه ی دریـای خـدا آروم و زیـبـاسـت



توی هفت تا آسمون من یه ستاره ندارم

کسی که عشق منو به یاد بیاره ندارم

ندارم دلی که یه لحظه به یادم بزنه

ندارم هیچکسی رو که فکر کنی یار منه...


باران برگرد

به آسمان برگرد و صدایم را به خداوند برسان

نگران زمین نباش

با اشک هایم سیرابش می کنم