داي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم و
مي شنوم که چه دلتنگ در کنج سکوت شب ،
براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني و من مي شنوم
مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد
آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم
به آسمان بگو که من مي شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و
مي شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته.
+ نوشته شده در جمعه یازدهم تیر ۱۳۸۹ ساعت 10:35 توسط HOSEINღMONKER
|
کسی به خدا گفت : اگر سرنوشت مرا تو نوشتی