از اولین لحظه سال که دلها بی قرار نو شدن
ऋळखऔईछऊईळ چشمها بی قرار زیبایی و لحظه ها بی قرار
رسیدن بود........
خواستم که باشم؟ऋळखऔईछऊईळ
خواستی که باشم؟ऋळखऔईछऊईळ
خواستی تا باشم و روزهایم را طوری ورق بزنمऋळखऔईछऊईळ
که تو دوست داریऋळखऔईछऊईळ
چشم...هزار بار چشم
مهربانم...پناهم...امیدمऋळखऔईछऊईळ
فقط تو بخواه که من باشمऋळखऔईछऊईळ
من هم هستم فقط برای تو
+ نوشته شده در جمعه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 18:56 توسط HOSEINღMONKER
|
کسی به خدا گفت : اگر سرنوشت مرا تو نوشتی