دیر گاهیست که تنها شده ام ،
قصه غربت صحرا شده ام ،
وسعت درد فقط سهم من است
، بازهم قسمت غم ها شده ام ،
دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام
، من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام
، کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام
+ نوشته شده در جمعه چهارم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 10:20 توسط HOSEINღMONKER
|
کسی به خدا گفت : اگر سرنوشت مرا تو نوشتی